بررسی نقش امام خمینی رحمهالله در بیداری اسلامی از ابعاد گوناگون و نیز از سطوح مختلف امکان پذیر میباشد. از اندیشههای فلسفی، عرفانی، فقهی، کلامی و اخلاقی امام خمینی رحمهالله تا عمل و موضعگیریهای سیاسی او بیانگر سطوح مختلف تأثیرگذاری است. این مقاله در یک فرآیند سه مرحلهای که با بررسی «مبانی فلسفهی سیاسی» امام خمینی رحمهالله شروع میشود و با بیان «فلسفهی سیاسی» امام خمینی رحمهالله ادامه پیدا میکند، در گام سوم، «مبانی و فلسفهی سیاسی امام خمینی رحمهالله را در ارتباط با بیداری اسلامی» نشان خواهد داد.
بنیادهای نظری امام خمینی(ره) فلسفهی سیاسی: فلسفهی سیاسی، معرفت به ماهیت امور سیاسی با روش فلسفه است که طی آن اولاً ماهیت و چرایی حاکمیت مشخص میشود و ثانیاً بیان میدارد که جامعهی خوب چگونه جامعهای است. مبانی نظری فلسفهی سیاسی: مبانی نظری یک فلسفهی سیاسی مهمترین بنیادهای نظری هستند که بر اساس آنها مهمترین سؤالات مطروحه در فلسفهی سیاسی پاسخ داده میشود.
مبانی معرفتشناسی و جهانشناسی به طور قطع، باورهای هستیشناختی امام خمینی رحمهالله از یک منشأ الهی برخوردار است. نگاه امام خمینی رحمهالله به عالم و آدم، نگاه زمینی و ناشی از تفسیرهای خود بنیاد انسان از عالم و آدم نیست. اندازهای که امام خمینی رحمهالله برای عالم وجود قائل است محدود به عالم ماده نیست؛ بلکه نگاه او به عالم علاوه بر آن، جهان غیب را نیز شامل میشود.
مبنای جهانشناسی امام خمینی رحمهالله را میتوان در منابع مختلفی که از ایشان به یادگار مانده است، سراغ گرفت. شاید یکی از ماندگارترین آثار مکتوب امام خمینی رحمهالله نامهای است که به گورباچف نوشتند و در آن به وحی الهی، وجود حق تعالی و جهان غیب به عنوان مبانی نظری خود تصریح کردند. میتوان از دیدگاه امام خمینی رحمهالله در این مورد که مشکلات و ابتذال غرب به عدم اعتقاد به خدا برمیگردد استنباط کرد که هر نوع فلسفهی سیاسی، پیوند اساسی با بنیادهای نظری مربوط به آن دارد. امام خمینی رحمهالله در مصاحبه با مجلهی تایمز هم ریشهی تمام اعتقادات خود را به «توحید» باز میگردانند و تصریح میکنند که اگر در مرام خود به عدالت و آزادی و حقوق انسانی اعتقاد دارند، ناشی از همین اعتقاد توحیدی است. مؤلفههای مهم فلسفهی سیاسی در اندیشهی امام خمینی رحمهالله از قبیل مشروعیت، آزادی، عدالت، قانون و... به همین بنیادهای نظری، باز میگردد.
مبانی انسانشناسی امام خمینی رحمهالله در مورد طبیعت اولیهی انسان میفرمایند: «بدان انسان چون ولیدهی همین عالم است و مادر او همین دنیاست و اولاد این آب و خاک است. حب این دنیا در قلبش از اول مغروس است و هر چه بزرگتر شود، این محبت در دل او نمو میکند.»۱
ولی با وجود این از نگاه امام خمینی رحمهالله ماهیت انسان منحصر به این طبیعت نیست و زمینههای درونی و خارجی برای انسان فراهم است که میتواند او را از دامان طبیعت که مادر او است بیرون کشد و راه کمال و استکمال را برای او هموار کند: «این انسان مثل سایر حیوانات نیست که همان حیات طبیعی و دنیایی باشد- بلکه انسان یک طور خلق شده است که علاوه بر حیات طبیعی، حیات مابعدالطبیعه هم دارد،...»۲
نظر انسانشناسیِ امام خمینی رحمهالله به وجود حیات مابعدالطبیعه که گاهی از آن به «فطرت مخموره» تعبیر میکنند از یک طرف و اعتقاد ایشان به ارسال رسولان الهی برای به کمال رساندن انسانها از طرف دیگر، موضوع استعداد و ظرفیت انسانها برای تکامل و تقرب را در عرصهی انسان شناختی بازگو میکند.
اعتقاد امام خمینی رحمهالله به امکان کمالیابی برای انسان موجب طرح انسان کامل و ربط آن به ولایت انبیا و اولیا میشود؛ موضوعی که در فلسفهی سیاسی امام خمینی رحمهالله از جایگاه بسیار با اهمیتی برخوردار است. اگر انسانها دارای درجات مختلفی از کمال هستند به ضرورت عقل، هر کدام که در مرتبهی عالی قرار دارند، برای مرتبهی دانی باید ولایت داشته باشند. با این تبیین، ولایت انسان کامل که در مرحلهی اثبات برای انبیا و امامان علیهمالسلام، بالإصاله و برای فقها به تبعیت محرز است، مبتنی بر بنیادهای نظری امام خمینی رحمهالله است.
مؤلفههای فلسفهی سیاسی امام خمینی (ره) مهمترین سؤالهایی که در فلسفهی سیاسی به آنها پاسخ داده میشود عبارتند از: ۱. چه چیزی به حاکمیت نظام سیاسی مشروعیت میدهد؟ ۲. زندگی خوب با توجه به مؤلفههای تشکیل دهندهی آن (آزادی، عدالت، حق و تکلیف، قانون، رابطهی دین و سیاست و نوع و شکل حکومت) چگونه است؟
در پاسخ به سؤالات مذکور و مؤلفههای مطرح شده با استناد به مکتوبات و آثار گفتاری امام خمینی رحمهالله، بیان شده است که مؤلفههای فلسفهی سیاسی در اندیشهی امام خمینی رحمهالله به بنیادهای نظری او بازگشت میکند. به عنوان مثال امام خمینی رحمهالله در بحث مشروعیت نظام اسلامی معتقدند «حق حاکمیت از آن خداوند است و تنها او است که حق تشریع و قانونگذاری دارد». «ریشه و اصل همهی آن عقاید - که مهمترین و با ارزشترین اعتقادات ماست - اصل توحید است... این اصل به ما میآموزد که انسان تنها در برابر ذات اقدس حق باید تسلیم باشد و از هیچ انسانی نباید اطاعت کند مگر اینکه اطاعت او اطاعت خدا باشد و بنابراین هیچ انسانی هم حق ندارد انسانهای دیگر را به تسلیم در برابر خود مجبور کند.»۳ البته مردم در نظام اسلامی متولی امور خود هستند و تشکیل حکومت، مبتنی بر قاعدهی بیعت، با توافق اکثریت مسلمانان ممکن است.
در پاسخ به سؤال دوم، امام خمینی رحمهالله زندگی خوب را در گرو اطاعت از قوانین خداوند میدانند: «سعادت و کمال انسان و جوامع تنها در گرو اطاعت از قوانین الهی است که توسط انبیا به بشر ابلاغ شده است.»۴ امام خمینی رحمهالله در توجیه هر یک از مؤلفههای فلسفهی سیاسی به مبانی نظری مطرح شده در اسلام استناد میکنند:
نوع و شکل حکومت: اگر کمال مطلق، همان حضرت حق تعالی است، تنها او است که دارای ولایت مطلق بر عالم و آدم میباشد. از طرف دیگر چون اعمال ولایت الهیهی بدون واسطه بر جامعهی انسانی ممکن نیست، این انسان کامل است که وظیفهی اعمال ولایت را عهدهدار میشود. همچنین اگر سیر و حرکت جوامع، باید به سمت کمال و تقرب باشد، ضرورتاً فقط و فقط این انسان کامل و یا جانشینان انسان کامل هستند که میتوانند وظیفهی هدایت انسان را به سمت کمال و رساندن آن به سعادت دنیوی و اخروی بر عهده گیرند. امام خمینی رحمهالله هدف از ارسال انبیای الهی از آدم تا خاتم را اصلاح جامعه میدانند.۵
آزادی: بر اساس بنیادهای نظری امام خمینی رحمهالله تکامل و تقرب به پیشگاه مقام ربوبی، هدف انسان است و رسیدن به این هدف جز در سایهی آزادی و اراده ممکن نیست. اعتقاد توحیدی امام خمینی رحمهالله باعث شده است تا در فلسفهی سیاسی، آزادی را حق انسان بداند و برای دیگران هیچ حقی در محروم کردن آزادی فرد و جامعه قائل نباشد. بنابراین با توجه به مبانی فلسفی امام خمینی رحمهالله، آزادی اولیترین حقوق انسانی محسوب میشود.۶
با وجود این، آزادی از دیدگاه امام خمینی رحمهالله همچون همهی فلاسفهی سیاسی نامحدود نیست. در اعتقاد فلاسفهی سیاسی غرب، حد آزادی، آزادی دیگران است ولی امام خمینی رحمهالله مطابق با بنیادهای نظری و مبانی فلسفهی سیاسی خود، این حد از آزادی را قبول ندارند. به اعتقاد امام خمینی رحمهالله انسان در عالَم وجود، منعزل از هستی نیست و آغاز و انجام او به خالق هستی برمیگردد. او مالک و آفرینندهی انسان است و از همهی حقایق عالم مطلع است. این اصل، حد آزادی انسان را بیان میکند. انسان در همهی امور آزاد است الا در جایی که به نافرمانی انسان از خداوند میانجامد.
عدالت: اهتمام امام خمینی رحمهالله نسبت به عدالت نیز به بنیادهای نظری او بازگشت میکند؛ همچنان که عدم اهتمام فلاسفهی سیاسی غرب به عدالت ناشی از نوع نگاه آنها به هستی است. فلاسفهی سیاسی غرب، با تکیه بر اومانیسم، پایه و مبنای روابط و تعاملات انسانی را بر لیبرالیسم قرار میدهند؛ امّا امام خمینی رحمهالله با اعتقاد به «عدل» به عنوان یکی از صفات خداوند و وجود اعتدال در نظام تکوین و تشریع، جایگاه رفیعی برای «عدالت» در نظام سیاسی اسلام قائل هستند. سایر مؤلفههای فلسفهی سیاسی نیز به طریقی به مبانی نظری ایشان بازگشت میکند و برای آنها در کلام امام خمینی رحمهالله مستنداتی است.
اندیشهی بیداری بررسی سخنان امام خمینی رحمهالله در مورد بیداری و هدایت امت اسلامی نشان میدهد که چه ربطی میان این سخنان و مؤلفههای تشکیل دهندهی فلسفهی سیاسی ایشان وجود دارد. به عبارت دیگر میتوان کلیدواژههای بیداری در سخنان امام خمینی رحمهالله را در مؤلفههای فلسفهی سیاسی ایشان رهگیری کرد.
جالب این است که میان اندیشهی بیداری در کلام امام خمینی رحمهالله و عناصر تشکیل دهندهی حرکت و خیزشی که در کشورهای اسلامی در حال وقوع است تناسب و هماهنگی بسیار عجیبی وجود دارد. بنابراین «آزادی خواهی»، «عدالت طلبی»، «بازگشت به فرهنگ»، «اخلاق و قوانین اسلامی»، «حق حاکمیت»، «استقلال»، «اتحاد و همبستگی»، «مبارزه با استکبار»، «استعمار» و «استبداد» و ... که عناصر مشترک بیداری اسلامی را تشکیل میدهند، همان کلیدواژههایی است که در اندیشهی بیداری امام خمینی رحمهالله مطرح شده و همهی آنها قابل تبیین و توجیه با مؤلفههای فلسفهی سیاسی ایشان میباشند.
پینوشتها: ۱. امام خمینی و اندیشههای اخلاقی - عرفانی (مقالات عرفانی ۲)، به کوشش کنگرهی اندیشههای اخلاقی - عرفانی امام خمینی، نشر مؤسسهی تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ اول ۱۳۸۲، ص ۳۰۸، نقل از شرح چهل حدیث، ص ۱۲۲ ۲. صحیفهی امام، ج ۹ ص ۱۱ ۳. صحیفهی امام ج ۵ ص ۳۸۸ ۴. همان ۵. صحیفهی امام ج ۱۵ ص ۲۱۳ ۶. صحیفهی امام ج۳ ص ۵۱۰
1) لزوم مقابله با استراتژي بحران از درون آمريكا و دشمنان
حريف هاي ما كه كار كشته و كار كرده و مطالعه كرده هستند ، اينها مطالعه كردند كه بايد در اين وقتي كه يك چنين انقلابي با دست خود ملت پيش آمده است كودتا نبوده است كه اختيارش را بشود يك كسي بگيرد و تحت نفوذ ديگري باشد ، با دست همين ملت بوده است و يك ملت را نمي شود مهار كرد ، بايد چه بكنند ، تا اين كه اين انقلاب را نگذارند به ثمر برسد . بايد خود انقلاب را از باطن داخل خود فاسد كنند.
فعاليت الان در اين جهت است كه مي خواهند اين انقلاب را در خودش ايجاد نفاق و اختلاف كنند و مدفونش كنند و پس از اين كه خود انقلاب مدفون شد ، بيايند و يك نفري كه خودشان تعيين مي كنند ، يك كودتايي ، يك بساطي درست كنند و همان مسائل سابقش را پيش بياورند . ملت ما بايد يك مطلب را لااقل كه يك مطلب واضحي است فراموش نكند ، كه قدرت بزرگي كه منافع داشته است در ايران مطامع داشته است در ايران، منافع نفت داشته است در ايران ، منافع سوق الجيشي داشته در ايران ، يك مركزي است كه حساس است براي ابر قدرت ها ، يك چنين كشوري كه زن و مردش ، بچه و بزرگش قيام كردند و با خواست خدا و وحدت كلمه پيش بردند ، اينها حالا براي ضربه اي كه خوردند ، منافع از دستشان رفته است نمي توانند در اين محل . ديگر آن طور توطئه هايي كه پيشتر مي كردند ، زمان رژيم سابق كه اينجا را محل از براي آن چيز هايي كه مي خواستند خودشان ، پايگاههايي كه مي خواستند خودشان قرار بدهند حالا ديگر برايشان نمي شود. اينها درصدد برآمدند كه از باطن خود اين نهضت ، انقلاب يك پوسيدگي ايجاد كنند . در همه قشرهاي اعمال آنها نفوذ كردند.
صحيفه نور ، ج 11 . ص 108
آني كه آنها نقشه اصلي اشان اين است كه در داخل يك كاري انجام بدهند . آمريكا مي داند كه عرضه اين را ندارد كه در ايران وارد بشود يك كاري انجام بدهد، خودش هم مي داند اين را خودشان هم ميفهمندكه ما نمي خواهيم كه سربازهاي آمريكا در خليج از بين بروند ، آقايان هم گفتند اين را انها اين مسئله را ظاهر مي كنند كه با هو و جنجال ما را از ميدان بيرون كنند. آنها خوفي ندارند ، اني كه خوف دارد اين است كه با اين شيطنت ها ايادي آنها كه باز هستند در كشور ، با اين شيطنت ها ايجاد اختلاف كنند، دو دسته كنند.
صحيفه نور ، ج 19 ، ص 14
از خارج هيچ ترسي نداشته باشيد ، از داخل خودمان بترسيد از اين كه با توطئه ها شما ها را از هم جدا كنند.
بلغ 3 ، ص 228 ، 1/1/59
آنچه كه من مي فهم و احتمال زياد مي دهم اين است كه آمريكا نه دخالت نظامي در ايران مي خواهد بكند و نه حصر اقتصادي ، اگر هم حصر اقتصادي بكند تا حج نمي شود ، خودش هم مي داند، لكن از راه اساسي تر پيش آمدند و آن راه اين است كه ما را از باطن خودمان آسيب پذير كند و ما را بگنداند از باطن خودمان ، از اول هم بنانشان بر همين معناست . شايد در انقلابهايي كه واقع مي شود آنهايي كه مي خواهند نفع ببرند يا ضرري كشيدند كه مي خواهند جبران كنند ، نفعشان اين باشد كه خود انقلاب را در باطن خودش آسيب برسانند.
آن همه دست ها در كار اين معنا هستند ، شايد اين صحبت هايي كه در خارج مي كنند به اين كه ما دخالت نظامي مي كنيم يا حصر اقتصادي مي كنيم شايد براي اين معنا باشد كه اذهان ما را منصرف كنند آن طرف و از آن چيزي كه در كشور خودمان دارد مي گذرد غافل كنند . شما غافل از اين شياطين نباشيد كه اينها مطالعه كرده هستند ، ماها تازه وارد اين ميدان ها شديم . شماها تازه وارد اين ميدانها شديد و بر حسب آن انساني هم كه داريد آن شيطنتها كه در آن هستند كمتر وارد هستيد اينها مطالعه كردند نه ده سال و نه نه سال ، در طول تاريخي كه راه پيدا كردند ، مطالعه كردند ، نه مطالعه فقط كشورها را ، يعني مخازن اينجاها را ، اين هم يك مطالعه طولاني در آن شده قبل از اين كه اتومبيل و طياره و اين طور مسائل پيدا باشد ، اينها كارشناسهاشان را مي فرستادند در شرق و وجب به وجب اين مملكت ها را گردش مي كردند ، با شتر مي رفتند اين بيابانها را ، با قافله مي رفتند اين بيابانها را گردش مي كردند و هر جايي كه يك چيزي پيدا مي شد يادداشت مي كردند نقشه بر مي داشتند اين يك سري كارشان كه بفهمند در كشور شما چه دارد، مخازن شما چي هست . اين مال حالا نيست ، اين مال ،از سابق كه راه باز كردند دنبال اين قضيه هستند.
2- لزوم مقابله با توطئه آمريكا در جهت تفرقه بين اهل سنت و تشيع
مسلمانان بايد بدانند كه پس از انقلاب اسلامي و توجه به قدرت خارق العاده اسلام ، توطئه ها و نقشه هاي آمريكا از ايجاد تفرقه بين برادران اهل سنت و تشيع و هجوم به ايران كه مركز ثقل نهضت اسلامي است تا نقشه عميق و گسترده هجوم به لبنان و آن جنايات عظيم ، همه و همه براي اسلام زدايي و تضعيف جريان است . به بيروت و لبنان خلاصه نمي شود ، كه اسلام در همه جا . در كشورهاي اسلامي خصوصا منطقه خليج فارس و حجاز مركز وحي الهي ، هدف است . هدف اول آن است كه حكام منطقه و چشم بسته در فرمان امريكا و از آن دردناكتر اسرائيل باشند و ننگ هر تحقير و نوكري را بپذيرند.
در چنين جو و فاجعه عظيمي ، ملت هاي اسلامي نبايد بي تفاوت باشند و از هيچ كوششي درراه حفظ اسلام و كشورهاي اسلامي نبايد دريغ كنند.
3- لزوم مقابلهبا قدرت هاي شرق و غرب به ويژه آمريكاي جهانخوار
مي دانيد كه قدرتمندان شرق و غرب خصوصا آمريكاي بازيگر ، مارهاي زخم برداشته از جمهوري اسلامي هستند كه از اول انقلاب به هر حيله ممكن دست زدند. از حمله نظامي گرفته تا طرح يك كودتا از ترور شخصيت ها تا به آتش كشيدن مزرعه ها و مغازه ها و از انفجارات كور در كوچه ها و خيابانها تا دزدي و تجاوز و از همه بدتر و بالاتر تبليغات دامنه دار از اول انقلاب تا امروز است ، كه براي تضعيف روحيه ملت مقاوم و رزمندگان عزيز به هر نوع دروغ و تهمتي متسبت مي شوند ، ولي - بحمدالله - نه تنها هيچ يك از تيرهاي آنان به هدف نرسيد كه نتيجه معكوس داد. اكنون از چنين مارهاي زخم خورده اي نبايد غافل بود.
4- لزوم مقابله با ابر قدرت ها به ويژه آمريكا با تكيه بر ارزش هاي اسلامي
در سالهاي طولاني ، تبليغات دامنه دار دولت هاي شرق و غرب موجب اين شد كه ملت هاي مسلم از آنان ياري بخواهند و گمان كنند كه ترقيات اين كشورهاي ضعيف ، در گرايش به يكي از اين دو ابر قدرت است ، لكن به هر طرف كه تمايل پيدا كردند ، بعد از مدتي فهميدند كه آنها جز اسير كردن اينها و بردن خزاين و غارت كردن مخازن آنها كار ديگري نمي كنند . در عصر ما ملت دريافت كه شاه به واسطه پيوندي كه با غرب مخصوصا با آمريكا دارد و همين طور با شرق . تمام مخازن ما را به باد داده است . بلكه نيروهاي انساني ما را نيز به هدر داده است و فهميده اند جنايات فوق العاده اي كه مرتكب مي شود به واسطه پيوندي است كه شاه با ابر قدرت ها دارد ، از اين جهت ملت ما بپا خواست و ساير ممالك از جمله ممالك اسلامي نيز به اين حقيقت تا توجه پيدا كردند و با مطالعه تاريخشان درك كردند كه تمام گرفتاري هايي كه ملت ها پيدا كردند از دست اين ابر قدرت ها رويگردان شده اند و اسلام كه تمام آرزوي بشر را به طور شايسته در دسترس آنها قوانين غني اي است كه هر كس به آنها توجه پيدا كند . ناچاربه اسلام گرايش پيدا خواهد كرد و مسلمين بعد از سالهاي طولاني كه در غفلت بودند ، حالا مقداري رو به بيداري گذاشتند و مقداري توجه به اسلام پيدا كردند و اميد اين هست كه توجه آنها به اسلام بيشتر بشود و اسلام را آن طور كه هست بشناسند و در صورت شناخت صحيح ، گرايشات آنها به شرق و غرب به كلي منقطع خواهد شد و براي پياده كردن احكام اسلام جانفشاني خواهند نمود .
5- لزوم مقابله با آمريكا و صهيونيست ها و روش هاي تفرقه افكنانه آنها
مسلمانان حاضر در مواقف كريمه در هر ملت و مذهب كه هستند بايد به خوبي بدانند كه دشمن اصلي اسلام و قرآن كريم و پيامبر عظيم الشان صلي لله عليه و آله و سلم ، ابر قدرت ها خصوصا آمريكا و وليده فاسدش اسرائيل است كه چشم طمع به كشورهاي اسلامي دوخته و براي چپاول مخازن عظيم زير زميني اين كشورها از هيچ جنايت و توطئه اي دست بردار نيستند و رمز موفقيت آنان در اين توطئه شيطاني ، تفرقه انداختن بين مسلمانان به هر شكل كه بتوانند مي باشد . در مراسم حج ممكن است اشخاصي از قبيل ملاهاي وابسته به خود را وادار كنند كه اختلاف بين شيعه و سني ايجاد كنند و آن قدر به اين پديده شيطاني دامن زنند كه بعضي ساده دلان باور كنند و موجب تفرقه و فساد شوند. برادران و خواهران از دو فرقه بايد هشيار باشند و بدانند كه اين كوردلان جيره خوار با اسم اسلام و قرآن مجيد و سنت پيامبر مي خواهند اسلام و قرآن و سنت را از بين مسلمين برچينند ، چرا كه اسلام و كتاب و سنت را خار راه خود و مانع از چپاولگري شان مي دانند، چرا كه ايران با پيروي از همين كتاب و سنت بود كه در مقابل آنان بپا خاست و انقلاب نمود و پيروز شد.
آمريكا مي خواهد با تمام قوا بين مسلمين اختلاف بيندازد . شما ببينيد كه در اين طرحي كه اخيرا دادند . بين طوايفي از مسلمين حكومت هاي مسلمين اختلاف واقع شد و بيشتر خواهد شد و اگر اين طرح هم شكست خورد و شكست خورده است ، طرح ديگر خواهد داد و بايد مسلمين توجه داشته باشند كه طرح آمريكايي براي شرق و براي ملل اسلامي و دولت هاي اسلامي صرفه ندارد . بايد همه مسلمين توجه كنند و به حكومت هاي خود تذكر دهند كه زير بار طرح هاي آمريكايي كه از اين به بعد ، يكي بعد از ديگري خواهد آمد ، نرود و بازي نخوردند از اين شياطين .
7- لزوم وحدت بين مستضعفان براي رفع سلطه هاي شيطاني (آمريكا و ...)
مستضعفان جهان ،چه آنها كه زير سلطه آمريكا و چه آنها كه زير سلطه ساير قدرتمندان هستند اگر بيدار نشوند و دست شان را به هم ندهند و قيام نكنند ، سلطه هاي شيطاني رفع نخواهد شد و همه بايد كوشش كنيم كه وحدت بين مستضعفان در هر مسلك و مذهبي كه باشند ، تحقق پيدا كند كه اگر خداي ناخواسته سستي پيدا شود ، اين دو قطب مستكبر شرق و غرب مانند سرطان همه را به هلاكت خواهند رساند. ما عازم هستيم كه تمام سلطه ها را نابود سازيم و شما هم كوشش كنيد كه ملت ها را با حق همراه كنيد .
بيانات امام در ديدار با هياتي از نيكارا گوئه ، صحيفه نور . ج 17 ، ص 249، 20 / 2/ 62
مهمترين و درد آورترين مساله اي كه ملت هاي اسلامي و غير اسلامي كشورهاي تحت سلطه با آن مواجه است موضوع آمريكاست . دولت آمريكا به عنوان قدرتمند ترين كشورهاي جهان براي بيشتر بلعيدن ذخاير مادي كشورهاي تحت سلطه از هيچ كوششي فروگذار نمي كند. آمريكا دشمن شماره يك مردم محروم و مستضعف جهان است . آمريكا براي سيطره سياسي و اقتصادي و فرهنگي و نظامي خويش بر جهان زير سلطه ، از هيچ جنايتي خودداري نمي نمايد. او مردم مظلوم جهان را با تبليغات وسيعش كه به وسيله صهيونيسم بين الملل سازماندهي مي گردد، استثمار مي نمايد . او با ايادي مرموز و خيانتكارش ، چنان خون مردم بي پناه را مي مكد كه گويي در جهان هيچ كس جز اوو اقمارش حق حيات ندارند. ايران كه خواسته است از هر جهت با اين شيطان بزرگ قطع رابطه كند . امروز گرفتار اين جنگهاي تحميلي است . آمريكا عراق را وادار نموده است تا ما را با حصر تصادي از پاي در آورد . مع الاصف اكثر كشورهاي آسيايي هم با ما سر ستيز برداشته . ملت هاي مسلمان بايد بدانند كه ايران كشوري است كه رسما با آمريكا مي جنگد و شهداي ما ، اين جوانان و دلاوران ارتش و سپاه از ايران و اسلام عزيز در مقابل آمريكا دفاع مي كنند.
9- لزوم مقابله با سياست هاي سلطه جويانه آمريكا در منطقه
به دولت هاي كشورهاي اسلامي هشدار مي دهم كه از اشتباهات گذشته دست بردارند. و با يكديگر دست برادري دهند و با خضوع در مقابل خداوند تعالي و اتكال به قدرت اسلام ، دست ظالمانه جباران و غارتگران جهانخوار خصوصا آمريكا را از منطقه كوتاه كنند و اين توافق آمريكايي ، صهيونيستي ، لبناني را كه سلطه آمريكا را در منطقه استوارتر و اسرائيل را بر كشوراسلامي لبنان و پس از آن بر ساير كشورهاي اسلامي و عربي چيره خواهد كرد ، محكوم و عملا نقض نمايند و بدانند چنان كه كرارا گفته ام و شنيده ايد ، اسرائيل به اين قراردادها اكتفا نمي كند و حكومت اعراب را از نيل تا فرات غصبي مي داند و دير يا زود با كمك آمريكا به نقشه شوم خود اگر خداي نخواسته فرصت پيدا كند و حكومت هاي عربي از خواب گران بيدار نشوند ، جامه عمل مي پوشاند.
عید بزرگ میلاد پیامبر الهی حضرت عیسی مسیح علیه السلام را به عموم پیروان ادیان آسمان بخصوص برادران و خواهران پیرو آن پیامبر بزرگ الهی تبریک و تهنیت عرض می نمایم برای همگان سعادت سلامتی و نشاط و موفقیت آرزومندم . توفیق روز افزون همه انسانهای آزاده را در راه مبارزه با ظلم و بیعدالتی در جهان (مملو از بی عدالتی وظلم ) بخصوص پیروزی 99 درصد جمعیت جهان مسیحیت در آمریکا و اروپا بر علیه حمعیت یک درصد سرمایه داری (جنبش تسخیر وال استریت ) ازدرگاه خداوند متعال مسئلت می دارم و نظر همه پیروان این پیامبر بزرگ الهی علیه السلام را به پیام حضرت امام خمینی (قدس سره) مطالب ذیل معطوف می دارم.
اللهم عجل لولیک الفرج والنصر
تأملی در دیدگاههای حضرت امام خمینی (ره) درباره مأموریت ظلم ستیزی حضرت عیسی مسیح (ع) و انحراف کلیسا و پاپ از مسیر این پیامبر بزرگ الهی پیامبری که سیره او ستیز با سیطره ظالمان بود
حضرت عیسی مسیح (ع) پیامبری که براساس مشی و سیره همه پیامبران الهی و بر مبنای تعالیم وحیانی، ماموریت داشت در مسیر نشر توحید در ابعاد فردی و اجتماعی و سیاسی حرکت کند، یعنی هم موحدانی یکتابین بپرورد، هم جامعهای یگانهگرا و اجتماعی شرک گریز تشکیل دهد، هم از جنبه سیاسی به مبارزه با حاکمان مشرک و ظالمان حق ستیز بپردازد و دین توحیدی را بر هرچه پلیدی و تباهی و جور و ستم است غالب گرداند و پیام آور حیات سالم و سعادتمند برای انسان های مظلوم و اسیری باشد که در طول تاریخ در ظلمت کفر و شرک و نفاق و در حاکمیت ظالمان و حقیقت گریزان فریادهایشان در گلو خفه گشته و نصرت و یاری الهی را میطلبیدند.
جای تاسف بسیار است که نفوذ و رخنه تحریف و خرافه در مسیحیت موجب شد تعالیم آسمانی دین حضرت مسیح (ع) واژگونه جلوه داده شود و نه تنها قهر و خشم الهی متجلی در اندیشه و رفتار این پیامبر بزرگ علیه کافران و ظالمان نفی گردد و دین او به صورت سطحی و یکسویه و با آموزههایی چون هرگاه بر سمت راست صورتت سیلی ظلم نواخته شد سمت چپ صورت را نیز نزدیک ببر تفکرات استعماری جدایی دین از سیاست، نفی جهاد و مبارزه با جائران، اندیشه صلح کل و پرهیز از خشم مقدس علیه جنایتکاران و مردم خواران بینالمللی، در میان مسیحیان تبلیغ و ترویج شود.
امروز کسانی که خود را رهبران مسیحیت و نمایندگان و جانشینان حضرت مسیح میدانند، یعنی پاپ و کشیشان، بیشتر از همه در ظلم آشکار به مسیحیت اولیه و چهره مقدس حضرت عیسی مسیح مقصر میباشند و هم اینان هستند که برخلاف مشی و سیره این پیامبر الهی که هم به جهاد علیه ظالمان میپرداخت و هم مبشر صلح بود، سعی میکنند او را موجودی خنثی و بیاثر و یک سونگر معرفی کنند تا بتوانند به راحتی بر سر سفره قدرتهای ظالم و استعمارگری چون سردمداران آمریکا نشسته و با آنان در سرکوب نهضت های رهایی بخش زد و بند کنند و زمینهساز جنایاتی شوند که صفحات تاریخ را خونین ساخته است.
حضرت امام خمینی (ره) در رهنمودهایی که از نظر میگذرد، به زیبایی هرچه تمامتر از حضرت عیسی مسیح و مخالفت و مبارزه او با جور و جائران سخن میگوید و کلیسا و پاپ را به شدت محکوم میکند و به خروج از سیره و روش این پیامبر الهی متهم میسازد.
بسم اللّه الرحمن الرحیم
من متقابلاً ولادت عیسی مسیح را به همه ملت های مستضعف دنیا و به ملت مسیح و به مسیحیان هممیهنمان تبریک میگویم. عیسی مسیح همه چیزش معجزه بود. معجزه بود که از یک مادر باکره متولد شد. معجزه بود که در مهد سخن گفت. معجزه بود که برای بشر صلح و صفا و روحانیت آورد. همه معجزه، همه انبیا معجزه هستند، و همه برای ساختن بشر آمدند. همه میخواهند که بشر به راه مستقیم الهی سیر کند، و همه میخواهند که تمام افراد بشر در صلح و صفا و برادری زیست کنند. این وظیفه مأمورین الهی است که در دنیا آمدهاند برای اینکه بشر را از این عالم به عالم بالا ببرند و یک وظیفه هم روحانیین ملت ها دارند؛ روحانیین مسیح، روحانیون مسلم، روحانیون یهود، همه روحانیون. و آن وظیفه تبعیت تام از پیغمبرها، و از آنهایی که آمدند برای تربیت بشر و برای صلح و صفا بین تمام افراد بشر. روحانیون در مرتبه اول واقعاند برای تحقق دادن به آرمان های انبیا که همان وحی الهی است. روحانیون یک وظیفه الهی دارند که این وظیفه الهی بالاتر از آن وظایفی است که سایر مردم دارند. یک مسئولیت الهی دارند. روحانیون مسئولاند در مقابل پیامبران و در مقابل خدای تبارک و تعالی. مسئولاند که تعلیمات انبیا را به مردم برسانند و دست مردم را بگیرند و از این گرفتاری هایی که دارند نجات بدهند.
مسئولیت روحانیون مسیح
مردم دنیا امروز مبتلا هستند به قدرت های بزرگ، و به قدرت هایی که شیطانی هستند و در مقابل انبیای بزرگ ایستادند و نمیگذارند تعلیمات انبیا تحقق پیدا بکند. روحانیت مسیح یک خصوصیت زیادی دارد، و آن اینکه قدرت های بزرگ مسیحی هستند، مدعی مسیحیت هستند و آن قدرت های بزرگاند که در دنیا برخلاف تعلیمات خدای تبارک و تعالی که به همه انبیا تعلیم فرموده است و برخلاف تعلیمات عیسی مسیح عمل میکنند. روحانیت مسیح موظف است به حسب تعلیمات مسیح، و به حسب تعلیم خدای بزرگ که با این قدرت هایی که برخلاف مسیر انبیا و برخلاف مسیر مسیح رفتار میکنند مبارزه معنوی بکنند. آنها را ارشاد بکنند به ملت مسیح. هدایت کنند ملت مسیح را که تبعیت از این قدرت هایی که بر ضد مسیح هست نکنند.